در سایه ی باد

*
ای آنکه از دیار من آخر گریختی
چون شد که از تو باز نیامد نشانه ای

از بعد رفتنت نشناسم جز این دو حال
رنج زمانه ای و گذشت زمانه ای

در کوره راه زندگیم جای پای تست
پایی که بی گمان نتوانم بدو رسید

پایی که نقش هر قدمش نقش آرزوست
کی می توانم اینکه به هر آرزو رسید

افسوس ! ای که عشق من از خاطرت گریخت
چون شد که یک نظر نفکندی به سوی من

می خواستم که دوست بدارم ترا هنوز
زیرا به غیر عشق نبود آرزوی من

بیچاره من ، بلازده من ، بی پناه من
کز ماجرای عشق توام جز بلا نماند

از من گریختی و دلم سخت ناله کرد
کان آشنا برفت و مرا آشنا نماند

 

نادر نادر پور


اشعار شاعران معاصر نادر ,نادر نادر منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خصوصی Korean کسب درامد اینترنتی طرح های گرافیکی و پروژه های دانشجویی برنامه ریزی و مشاوره کنکور 99 وب سایت سرگرمی