نازنینا! گوش کن؛ شعر حقیر تازهایست
در گلوی این نِیِ تنها، نَفیرِ تازهایست
شعر میگویم به امّیدی که میدانی خودت
تا به آن مقصد رسم، این هم مسیر تازهایست
هر که میبیند مرا احوالپُرست میشود
نام ما شاید مراعاتالنظیر تازهایست
من به خود میگویم "او"، او نیز میگوید به خود
این زبان اختصاصی را ضمیر تازهایست
هر که را میبینم اینجا کشتهی عشقِ کسیست
یک بلای دیگر آمد، مرگ و میر تازهایست
راه دلهای گرهگیرِ بدنها بستهاست
عشق در این دوره اما دستگیر تازهایست.
آرش شفاعی
اشعار شاعران معاصر تازهایست ,حقیر تازهایست منبع
درباره این سایت